سیدامیررضاسیدامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

عشق ابدی من

شادم چون زندگی جریان دارد. لذت میبرم از نفس کشیدن چون خدایی دارم.

امیررضا لالا کرده

فدای دستای نازت پسر عزیزم ازت میخوام که خدا و اهل بیت رو همینجور با دستای نازت سفت بگیری و ازشون کمک بخوای تا هیچوقت تنها نمونی و عاقبت بخیر شی.آمین ...
28 آذر 1392

تشکر ویژه.......

از همین جا از وبلاگ زیبا و پر محتوای اشپزی های مامانم تشکر میکنم. من هم از این وب استفاده کردم . غذاها و دسر های خوشمزه ای اماده کردم.مامان سارای عزیز دستتون درد نکنه. این نون خوشمزه ی مرغ و سوسیس خیلی عالی بود این هم یه کیک خوشمزه ی خامه ای......... این هم تیرامیسو............ دستم درد نکنه که برای همسرم درست کردم. امیررضا که اینارو نخورد ...
28 آذر 1392

لغت های امیررضا جان

آُجَــــــــــــــــــــــر بیا..........بُدوووووووووووووووووووووو یعنی   هاجر بیا.بدو با با و مامان .مادر به شیر هم میگه لولو........ اووخ هم میگه.آب رو میگه اووففففففففف. گوشی رو بر میداره میگه مادر بُدوووووووووووو رفته تو پاسیوی اقا جونی>...... این هم خندیدن گل پسری............ . اینجا میخواد فاطمه رو بوس کنه.............. .   ...
28 آذر 1392

خیلی خوشحالم عزیزم

امیررضا جان اصلا باورم نمیشه که همچین پسری باشی وقت اذون که میشه مهر میخوای از من و بوسش میکنی و میری سجده ازت عکس نگرفتم ولی یه فیلم قشنگ ضبط کرده بودم که پاکش کردی.حیف شد...........قبل اذون میشینی حدیث کسا رو تا اخرش گوش میدی و بعدش هم شیطونی. شبا هم بااهنگ امام رضا میخوابی انشاا......پسر صالحی باشی و مارو روسفیدمون کنی.آمین پسرم به سس میگه دس.دس............. ...
28 آذر 1392

سلام

سلام عزیز مامان.حق داری از دستم ناراحت باشی.این چند وقت اصلا به این وبت توجه نکردم.نه عکسی نه مطلبی.اخه خان پسری خیلی شیطون شدی و همه اش خونه رو به هم میریزی. منم دستم بند میشه به کارای خونه.اقا محمد شوهر عمه طیبه رفته کربلا و تو توی این مدت حسابی با دختر عمه بازی و شیطونی کردی. خدا رو شکر روزای خوبی داریم و تو فقط از یه جهت منو اذیت میکنی که غذا نمیخوری. فقط شیر میخهوری این منو ناراحت میکنه. این دوره چند تا دندون با هم در میاری یکم اذیتمون میکنی.چه میشه کرد این هم میگذره و تو بزرگتر میشی و ....الان که من اینجام بابا محسن داره باهات بازی میکنه و تو میدویی و میخندی. مامان فدات بشه. توی این عکسا رفتیم پارک و حسابی بازی کردی..... ...
28 آذر 1392

ببخشید مامانی.............

سلام به همه باور کنید اصلا وقت ندترم بیام نت و براتون عکس بذارم و مطلب بنویسم امبررضا خان خیلی شیطون شده و باید پا به پاش راه برم و مواظبش باشم امیدوارم شاد و سرحال باشید عکس براتون میذارم. این کلاه رو عمه جون براش خریده اسباب بازی جدید گل پسرم................. این هم پیتزای پاستا برای عسلم................ این هم یه پلمبر خوشمزه........................ دلتون بخواد ببخشید......................................  ...
16 آذر 1392
1